یکشنبه، شهریور ۱

یک نامه، یک نگاه، برخی مردم

چند روز پیش، در جواب دوست و همکاری که (شاید به اقتضای این روزهای سیاست‌زده و همیشه سیاست‌زده) "گزارشی از نافرمانی‌های فلان مقام سیاسی از دستورات بهمان مقام" و "پاسخ آقای فلانی به نامة بهمانی" را برایم ایمیل زده بود، گلایه‌وار نوشتم:

بهتر نیست به جای اینکه این همه به جزییات قطار خالی سیاست بپردازیم کمی به فکر بیچاره مردم باشیم؟

بزرگان که خدا را شکر آنقدر مشغله دارند که مردم را فراموش کرده‌اند! شده آقایان این همه پرداختن به ریز و درشت کارنامه خود را کنار بگذارند و کمی به حال و و روز مردم بیچاره نگاه کنند؟ آیا تا به حال این همه گدا و معتاد و فقیر و بدبخت را که در گوشه‌گوشه این شهر گدایی می‌کنند یا منتظر عفریت مرگ در جوی خیابان هستند، دیده‌اند؟ ....

از دوستم خواستم که:
قطار سیاست را بگذار برانند و بگذرند. من و تو کمی درد دل بیچاره مردم، فقر این مردم، بدبختی این مردم را به هم ایمیل بزنیم...

برایش نوشتم که:
خیلی چیزها (که تلخ‌ترین‌ها و مهمترین‌ها هم هستند) نه با سیاست حل می‌شوند؛ نه با درس و دانشگاه؛ نه با توسعة موبایل و وایمکس؛ اینها همه ابزارند.

مهم آن است که ببینیم. ببینیم و در دل اشک بریزیم. آن وقت این ابزارها شاید به کار آید.

و آرزو کردم:
کاش چشم دیدن داشته باشیم....

شاید انگیزة اصلی پاسخ به آن نامه و به خصوص،
نوشتن با آن لحن، بازنمایی‌ "برخی" صحنه‌ها پیش چشمم بود؛ صبح آن روز، در خیابان‌های شلوغ و درهم شهر، فقر و بیچارگی و نداری و نادانی "مردم" را بار دیگر دیده بودم. البته منظورم همه مردم نیست؛ فقط "برخی" را می‌گویم! شاید 5-6 نفر را. اما همین 5-6 نفر هم برای دل و ذهن و زبان من کافی بود که به درد آید و عصبانی شود و گلایه کند و هم برای آنان که باید ببینند و نمی‌بینند، کافی است که ... کافی است که یکی مانند من به یاد کارنامه و عملکردشان بیفتد...

راستی، کاش یک بار هم شده، دادگاهی به خاطر "مرگ یک معتاد در جوی خیابان" تشکیل می‌شد! کاش کسانی را به خاطر "فقر و نادانی مردم" محاکمه می‌کردند! نه! کاری به بزرگان نداشته باشم؛ کاش، "یک فقیر" را، "یک بی‌سواد" را به جرم "فقر" و "بی‌سوادی" و "نادانی" خودش، محاکمه می‌کردند!...
بگذریم.

این نگاه تلخ را همواره با خودم داشته‌ام. آنگونه که سال‌ها پیش، با دیدن "برخی" صحنه‌ها و چهره‌ها، گاهی با خودم کلنجار می‌رفتم که چه باید بکنم. و هنوز هم این سؤال رهایم نمی‌کند!

۱ نظر: